حضور تا ظهور
از سال 260 امام حاضر است غیبت به معنای عدم رؤیت است نه عدم حضور
درباره وبلاگ


به سایت حضور خوش آمدید من را با نظرات خودتون سر فراز کنید
نويسندگان
پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:اصول دوازده گانه بهائیت,نقد اصل وحدت ادیان, :: 18:30 :: نويسنده : ali

 وحدت ادیان

اصل دهم از اصول اعتقادات بهائیت وحدت ادیان است. این فرقه اظهار می‏دارد که: اساس دین‏های الهی یکی است این اختلافی که ملاحظه می‏کنید در ادیان الهی مثل اختلاف انسان است از بدایت حیات تا نهایت حیات. 
عباس افندی در این ارتباط می‏گوید: «آن که الان پیر است همان انسان جنین است.» " 1 ".
 

همچنین توضیح می‏دهند که «اگر چه پاره‏ای از فروع احکام اوامر و تعالیم هر یک از انبیاء الهی متفاوت است ولی اساس جمیع ادیان الهی یکی است و تمام پیامبران برای هدف واحد که ایجاد الفت بین ابناء بشر است از جانب خداوند مبعوث شده‏اند» " 2 ".
 

این فرقه در خصوص علت تداوم انبیاء می‏گوید: «تأثیر نفوذ تعالیم فرعی هر یک از ادیان محدود به زمانی معین ولی اصول آنها ابدی و لا تغییر است و این تغییر و تبدیل فروع ادیان پیوسته ادامه دارد زیرا نوع انسان پیوسته در ترقی و تکامل است.» " 3 ".

نقد اصل وحدت ادیان


گفته شد که یکی از اصول فرقه بهائیت وحدت اساس ادیان است و آن را بدیع و نو می‏پردازند. به عبارت دیگر طبق این پندار ادیان سلف هیچ کدام به چنین اصلی اعتقاد نداشنه‏اند و یا اگر داشته‏اند به صورت یک اصل نبوده و در غیر این دو صورت در قرنی که بهائیت آمده این اصل به دست فراموشی سپرده شده بوده است. به منظور بررسی صحت و سقم این موضوع به متون اسلامی باز می‏گردیم و در روایات و آیات قرآن
 
مجید به جستجوی این اصل می‏پردازیم. 
قرآن مجید در خصوص این که اساس ادیان الهی یکی می‏باشند و همه از یک سرچشمه فیض می‏گرفته‏اند اظهار می‏دارد: «خدا تشریع فرمود برای شما از دین آن چه به نوح علیه‏السلام توصیه کرده و آن چه را به خودت وحی کردیم و آن چه را که به ابراهیم و موسی و عیسی علیه‏السلام توصیه کردیم.» " 1 ".
 

یا در جای دیگری می‏فرماید: (وقتی که از پیغمبران پیمانشان را گرفتیم و از تو و ابراهیم و موسی و عیسی و از ایشان پیمان محکمی گرفتیم.) " 2 ".
 

و در سوره دیگر قرآن کتب ما قبل اسلام مثل تورات و انجیل تایید می‏گردد: «و فرستادیم کتاب (قرآن) را به سوی تو به حق در حالی که کتابی مانند تورات و انجیل را که در برابر خود دارد تصدیق می‏کند و تسلط برتری دارد نسبت به آن " 3 ".
 

همچنین آیه‏های 136 - 258 سوره بقره نیز مؤید وحدت ادیان می‏باشند.
 

خداوند در یکی از زیباترین آیه‏های قرآن که وحدت ادیان الهی موضوعیت بیشتری دارد می‏فرماید:
 

(به اهل کتاب بگو بیائید در یک سخن مشترک با هم همکاری کنیم جز خدا را عبادت نکنیم و شریکی برایش قرار ندهیم و بعضی از ما بعض دیگر را ارباب قرار ندهد اگر از این سخن اعتراض کردند به ایشان بگو پس گواه باشید ما تسلیم حق هستیم. " 4 ".
 

موقعی که در معنای آیات فوق دقت می‏کنیم پی می‏بریم که اسلام نه تنها فلسفه وجودیش را آشکار می‏کند بلکه سایر ادیان الهی ما قبل خود را تأیید و همه را از یک منبع و سرچشمه یاد می‏کند.
 

هنگامی که بعضی از معتقدان ادیان سلف واهل کتاب از پذیرش اسلام اعراض نمودند حق حیات از آن‏ها سلب نگردید و با پرداخت جزیه توانستند در کنار مسلمین اعتقادات مذهب خاص خود را حفظ نمایند. شایان ذکر است پرداخت جزیه به منظور حفظ امنیت آنان بوده است زیرا اقلیت‏های مذهبی اگر می‏خواستند دین خود را داشته باشند و زیر چتر اسلام در جامعه اسلامی زندگی کنند چون مانند مسلمین مالیات‏های
 
حکومتی مثل خمس و زکات را نمی‏پرداختند برای آن‏ها مالیات دیگری با عنوان جزیه در نظر گرفته شد تا در راه حفظ امنیت اجتماعی آن‏ها هزینه گردد. " 1 ". 
به غیر از دین اسلام در ادیان دیگر نیز به اتحاد ادیان اشاره شده است؛ حضرت عیسی می‏فرمایند: گمان مبرید که آمده‏ام تا تورات یا صحف انبیاء را باطل سازم بلکه آمده‏ام تا به اتمام رسانم. " 2 ".
 

و یا در جای دیگر اظهار می‏دارند: «خوشا به حال مسکینان در روح، زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است.» " 3 ".
 

برخی از شعرا هم در قرون گذشته در باب وحدت ادیان اشعاری سروده‏اند که به منظور رعهایت اصل اختصار صرفا به چند مورد آن اشاره می‏گردد:
 


حافظ شاعر قرن هشتم:
 


جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه‏
 

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
 


جامی شاعر قرن نهم:
 


ز هفتاد و دو مذهب کرد جامی رو به عشق تو
 

بلی عاشق ندارد مذهبی جز ترک مذهب‏ها
 


خیام شاعر قرن ششم:
 


می خور که غم کثرت و قلت ببرید
 

اندیشه هفتاد دو ملت مبرید
 


هاتف شاعر قرن دوازدهم:
 


ما در این گفتگو که از یک سو
 

شد ز ناقوس این ترانه بلند
 


که یکی هست و هیچ نیست جز او
 

وحده لا اله الا هو
 


مولوی شاعر قرن هفتم:
 

در مثنوی تمثیلی از چهار نفر بر سر انگور که معروف است می‏آورد و آن را تشبیه به اختلافات موجود ادیان می‏نماید.
 


در تنازع دست بر هم می‏زدند
 

که ز سر نام‏ها غافل بدند
 


طالب سری عزیزی صد زبان‏
 

گر بدی آن جا بدادی صلحشان‏
 


پس مشخص می‏شود که هم ادیان گذشته و هم حکما و شعرا و فلاسفه در ازمنه قدیم و جدید به موضع وحدت ادیان پرداخته و این هدف را به صورت پند و موعظه به بشر ابلاغ نموده‏اند لذا نیازی به مطرح کردن مجدد آن از طرف فرقه دیگر با ادعای شریعت جدید و بدیع احساس نمی‏گردیده است.

نقض اصل وحدت ادیان، در متون بهائیت


حال که دانستیم که این اصل جنبه نو و جدید در خود ندارد به این موضوع می‏پردازیم که این اصل و شعار توسط سران بهائیت تا چه حد رعایت شده است؟ آیا در متون به جای مانده از آنان هیچ گونه موردی که این اصل را نقض کرده باشد وجود ندارد؟ برای یافتن این مطلب به متون رهبران این فرقه مراجعه می‏نمائیم.
 

گفتیم که در اصل دهم بهائیان معتقدند که اساس دین الهی یکی است و تفاوت آن‏ها در فروع آن‏هاست اما در بعضی از متون دیگر آن‏ها این ادعا نقض می‏شود و هم اصول و هم فروع، بدیع و نو پنداشته می‏شود:
 

نظمی که کامل ظهور وحدت اصلیه در هیات اجتماعیه و وصول عالم به درجه بلوغ و کمال و رافع علم صلح اعظم و ضامن تاسیسات مدنیت الهیه در عصر ذهبی دور از افخم کور الهی است. نظمی که مثل و نظیرش نه در شریعت موسوی و نه در شریعت عیسوی و نه در شریعت محمدی و نه در شرایع دیگر از آدم تا خاتم ظاهر نگشته... در سنه ستین به آن بشارت داده شده و در سنه تسع در عالم وجود احداث گشته و تولد یافته در سنه ثمانین سریانش به منتهای درجه قدرت رسیده و در یوم میثاق تصرفات اولیه‏اش جهان فرنگ را به اهتزاز آورده در این عصر نورانی در موسسات نظم بدیع الهی حلول نموده و تجسم یافته. " 1 ".
 

با مقایسه این متن و توضیحات اصل دهم متوجه خواهیم شد که تناقض آشکار وجود دارد آیا شریعت به زعم بهائیت درون خود تناقض می‏پروراند و یا این روش یعنی تناقض گویی - نعوذ بالله - جزء ویژگی‏های و خصائص ادیان الهی است؟!
 

از طرف دیگر اگر بهائیت حقیقتا خود را منادی وحدت ادیان در قرن سیزده هجری
 
میلادی می‏داند چرا هنگامی که خود دچار انشقاق گردیده بسیاری از آن منشعب می‏شوند همه آن‏ها را به دیده دشمن می‏انگارد و هر یک را به صفت زشتی نسبت می‏دهد.البته انشعاب و انشقاق در هر دین و آئینی بنابر عوامل مختلف در طول تاریخ به وقوع پیوسته و هیچ گاه هیچ فرد منصفی آن را دلیل بر رد حقانیت ادیان الهی نمی‏شمارد ولیکن بهائیت خود در یک جا عدم انشقاق در این فرقه را دلیل بر حقانیت خود می‏شمارد. 
بهائیت آئین خود را بالاتر کلیه ادیان الهی اعلام می‏کند و حتی بابیت را زیر سئوال می‏برد و می‏گوید: «نظم اداری خود رمز قوت امر الله و ما به الامتیازش از سایر ادیان و ضامن حفظ وقایتش از انشقاق و تجزی است در هیچ یک از کتب مقدسه ادیان عالم حتی در آثار حضرت اعلی " 1 " نمی‏توان راجع به عهد و میثاق و تدارک نظم اداری نصوصی یافت که از حیث درجه و اعتبار با آن‏ها در این مورد در اساس آئین بهایی است، قابل قیاس می‏باشد. آیا فی المثل در مسیحیت و یا اسلام که دو نمونه بارز ادیان کثیر الانتشار معظم عالمند، می‏توان چیزی یافت که با کتاب عهدی و یا الواح وصایا قیاس گردد و یا معادله نماید؟ آیا نصوص انجیل و یا قرآن هیچ یک به رؤسا و مجامعی که مدعی مقام تبین و حق تفسیر مندرجات کتب مقدس و اراده امور جامعه نموده‏اند، اختیارات کافیه اعطاء می‏نماید؟... شارع آئین بابی نیز هر چند تا حدی به وسیله کتاب بیان فارسی از بلای انشقاقی که دامن گیر مسیحیت و اسلام گردید، کاست و لیکن آیا می‏توان گفت برای صیانت امرش اساس صریح و مؤثری گذاشته است که با آن چه الی الابد باید ضامن وحدت در میان پیروان حضرت بهاء الله باشد برابری کند؟» " 2 ".
 

اما پس از اینکه احمد سهراب از فرمان شوقی سر باز زد و وصیتنامه عباس اسفندی که در آن شوقی را جانشین خود شمرده بود، جعلی و ساختگی تلقی نمود، روحیه ماکسول «رهبر پنجم بهائیت» " 3 " شروع به توجیه این اقدام احمد سهراب نمود و اظهارات قبلی شوقی افندی که عدم انشعاب در بهائیت را دلیل بر حقانیت آن دانسته بود را فراموش، و
 
به انشعاب در این فرقه اعتراف کرده و می‏گوید «کدام جمالی است که موجد حقد و سد نشود و کدام عفتی است که آن را تهمت و افترا از پس نیاید کدام خوبی و فضیلتی است که حس شرارت حسود را بیدار ننماید» " 1 " و در جایی دیگر احمد سهراب را آماج تهمت می‏کند و می‏گوید «حرص و جاه طلبی بر او غلبه ننمود... حصول برتری و تفوق که آرزوی قلبی او بود،... «لدودترین عدو معارض است» " 2 ". 
کسی نیست که از سران بهائیت سئوال کند، شما که عدم انشعاب در فرقه خود را دلیل بر حقانیت آن بر می‏شمرید، پس چرا تا به حال این همه انشعاب در مسلک شما به وجود آمده است؟!! و حال که چنین شده اگر واقعا منادی وحدت ادیان هستند پس چرا با ناقضین و سهرابیون این طور برخورد می‏کنند و احمد سهراب را لدودترین عدو و معارض می‏خوانند؟!!
 

جهت خوانندگان گرامی عناوین فرقه‏هایی که از بدو ادعای میرزا حسینعلی نوری به وجود آمد را ذیلا می‏آوریم.
 

ثابتین - ناقضین - سهرابی - طرفداران میسن ریمی - جمشیدی " 3 ".
 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
پيوندها


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 16
بازدید ماه : 319
بازدید کل : 125321
تعداد مطالب : 79
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1

Alternative content